سيروانسيروان، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 11 روز سن داره

mama"s boy

بدون عنوان

سلام عزیزم   الان ٢٦ روزته. من خیلی ناراحتم چون شما فردا میرین ولی من دوست ندارم برین چون دلم واست تنگ میشه ..اگه تونستم چند تا از عکساتو میذارم .امشب بابات میاد اه .فردا میری اه.انقدر دلم میخواد اتوبوس رشت خراب شه  شما نرین. خوب من الان میخوام بیام پیشت فعلا بابای هزار تا  واس تو .بابای .راستی ٢٦ روزگیت مبارک   ...
28 شهريور 1392

بدون عنوان

سلام عزيز دلم ،چهار شنبه ساعت ١ شب تو و مامانو بابا يك دفعه بي خبر اومدين ،البته من خواب بودم ،صبح بابام بيدارم كرد گفت پاشو بيا ببين سيروان اومده با شوق و ذوق ديدمشو بعد رفتم مدرسه . وقتي از مدوسه اومدم ديدم دختر عمو هام و خاله اينا همه به عشق تو اومدن اونجا خلاصه هيج چي ديگه الان خوابي و ما داريم فيلم ميبينيم البته من فعلا دارم مينويسم فعلا باباي راستي ٢١ روزگيت مبارك
23 شهريور 1392

بدون عنوان

سلام .این عکسای جدید سیروان رو واستون گذاشتم . امید وارم خوشتون بیاد .سیروان جون امروز بابای مامانت اومد رشت حالا نمیدونم تو وقتی بزرگ شدی چی صداش کنی واس همین گفتم بابای مامانی.خوب الان هم طبق معمول خوابی یعنی تازه خوابیدی فدات بشم عزیزه دلم الان میخوام چند تا عکس دیگه هم بذارم منتظر باشین   نظر فراموش نشه ...
14 شهريور 1392

بدون عنوان

الو؟؟... خونه خدا؟؟ خدایا نذار بزرگ شم الو ... الو... سلامhttp://ww.8pic.ir/ کسی اونجا نیست ؟؟؟؟؟ مگه اونجا خونه ی خدا نیست؟ پس چرا کسی جواب نمی ده؟ یهو یه صدای مهربون! ..مثل اینکه صدای یه فرشتس. بله با کی کار داری کوچولو؟ خدا هست؟ باهاش قرار داشتم. قول داده امشب جوابمو بده. بگو من می شنوم .کودک متعجب پرسید: مگه تو خدایی ؟من با خدا کار دارم ... هر چی می خوای به من بگو قول می دم به خدا بگم . صدای بغض آلودش آهسته گفت یعنی خدام منو دوست نداره؟؟؟؟ فرشته ساکت بود .بعد از مکثی نه چندان طولانی:نه خدا خیلی دوستت داره.مگه کسی می تونه تو رو دوست نداشته باشه؟ بلور اشکی که در چشمانش حلقه زده بود با فشار بغض شکست وبر روی گونه اش غلطید وباهمان بغ...
13 شهريور 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به mama"s boy می باشد